سبك زندگي: بارزترين علامت تواضع احترام عملي به طرف مقابل (خدا)
حضرت اباالحسن، علي بن الحسين، امام سجاد عليهالسلام: لَا حَسَبَ لِقُرَشِيٍّ وَ لَا لِعَرَبِيٍّ إِلَّا بِتَوَاضُع ... .(1)
شرافت و اصالت در داشتن تواضع(2) است نه اينكه منسوب به قريش(3) باشي يا
اينكه عرب باشي.
مليت، نژاد، زبان، رنگ، لهجه، چهره، لطافت پوست يا ضخامت آن و ... اموري
نيستند كه داراي ارزش باشند و انسانيت انسان و وجود صفات الهي در انسان منوط به
اين امور نميباشد.
از اين رو اگر مي خواهيم خود را بشناسيم و جامعه خويش را، ببينيم كه در نظر
خويش و رسانه هايمان مانند صدا و سيما، كداميك از امور بالا در برنامه هاي مختلف داراي
ارزش دوچندان است، اگر انسانها را به جاي اينكه بيشتر دعوت به صفات الهي بكنند،
دعوت به شكم و زيبايي جسم و اندام و پوشش و ملي گرايي در حد افراطي و غيره مي كنند
و خيلي از صحبتها و سريالها و فيلمها به اين موضوعات دسته چندم اختصاص دارد، قطعا مسير
به سمت اصلاح نيست و نخواهد بود.
(1): تحفالعقول، چاپ جامعه مدرسين، 280.
(2): تواضع در لغت عرب به معناي خشوع و كرنش مي باشد كه در مقابل تكبر
و خود بزرگبيني قرار مي گيرد، مصاديق خارجي تواضع و آنچه در پيش چشمان ما اتفاق
ميافتد و يا به تعبيري آنچه در ظاهر افراد ميبينيم مي تواند كاملا متفاوت باشد
با واقعيت و حقيقت تواضع. البته به اين جهت مي گوييم متفاوت است چون مراد ما از
تواضع به عنوان يك صفت الهي كه انسان مزين به آن مي شود فقط خشوع در مقابل خداوند
است كه در عمل ظاهري انسان به صورت انجام دستورات خدا معنا پيدا مي كند كما اينكه
خشوع يك انسان در مقابل انسان ديگر لايه اول و ظاهريش همين عمل به دستورات انسان
ديگر است. از اين رو و با اين نگاه به تواضع به عنوان اينكه تواضع به معناي خشوعي
كه مقصدش خداست (خشوع در مقابل قدرت خدا، علم خدا، عظمت خدا و ... كه يك لايه بارز
آن عمل به دستورات خداست، بنابراين كسي كه عمل به برنامههاي خدا نمي كند رفتار او
به لحاظ عقلي و عقلايي دچار ايراد است)، پس كرنش هايي كه افراد در مقابل يكديگر
انجام مي دهند به اين جهت كه مثلا شخص مقابل داراي قدرت سياسي بالاتر است يا پول
بيشتري دارد يا مسئوليت مهمي در نهاد يا اداره اي دارد يا بزرگ يك خانواده است و
يا مسائل مهمي را از افراد مي داند و غيره، اينها گرچه به معناي لغوي، كرنش و خضوع
محسوب مي شوند اما از نظر اخلاقي مذموم هستند و تواضع با مفهوم ديني نيستند، بلكه
زماني اين خضوع باعث رشد معنوي و عقلي انسان مي شود كه باطن و حقيقت اين عمل ظاهري،
خداي متعال باشد و آن زمان است كه خدا نيز انسان را رشد مي دهد.
پس مراد از صفت تواضع در حديث ذكر شده تواضعي است كه هم ظاهر عمل مطابق
برنامه هاي خدا باشد و هم باطن آن خضوع در مقابل خدا باشد، مثلا به بقيه احترام مي
گذارد نه به جهت اينكه مجبور است آبروي خود را حفظ كند و يا اينكه براي خود شخصيت
آبرومند اجتماعي درست كند و در نگاه ديگران محترم باشد و يا ساير انگيزهايي كه نفس
انسان دوست دارد، بلكه فقط چون يكي از دستورات الهي، احترام به افراد است به آن
فرد احترام مي گذارد، البته يكي از ثمرههاي اين محور قرار دادن خدا جايي است كه
خداوند نسبت به برخي افراد احترام زيادي را نمي پسندد و انساني كه تواضع در مقابل
خدا دارد به جهت اين خواست خدا به آن شخص احترام كمتري مي گذارد ولي كسي كه ملاك
احترامش انگيزه هاي شخصي خودش است به فلان مسئول خيلي احترام مي گذارد.
(3): برترين قبيله عرب به لحاظ جايگاه اجتماعي و سياسي و قدرت در آن زمان.