سبك زندگي: لازمه نجات و رشد فقط ارتباط با عالم ربانيحضرت اباالحسن، علي بن ابيطالب، امام اميرالمومنين علي عليهالسلام: أَيُّهَاالنَّاسُ اسْتَصْبِحُوا مِنْ شُعْلَةِ مِصْبَاحٍ وَاعِظٍ مُتَّعِظٍ وَ امْتَاحُوا مِنْ [صَفِيِ] صَفْوِ عَيْنٍ قَدْ رُوِّقَتْ مِنَ الْكَدَرِ عِبَادَ اللَّهِ لَا تَرْكَنُوا إِلَى جَهَالَتِكُمْ وَ لَا تَنْقَادُوا [إِلَى أَهْوَائِكُمْ] لِأَهْوَائِكُمْ فَإِنَّ النَّازِلَ بِهَذَا الْمَنْزِلِ نَازِلٌ بِشَفَا جُرُفٍ هَارٍ ... .(1)اي
مردم با تلاش و سختي
(2) از روشنايي انساني كه خود اهل عمل است
(3)، پند
گيريد، و از درجات خلوص و پاكيهاي چشمهاي(انساني) كه از آلودهكنندهها
پاك شده
(4)، چيزي برگيريد. بندگان خدا اعتماد به اين حالتهاي جهالتآميز
(5)خود نكنيد و از خواستههاي دل
(6) خود پيروي نكنيد، چرا كه چنين فردي در
حقيقت بر لبه رودي سيل زده
(7) نشسته است ... .
(1): نهجالبلاغه صبحي صالح، بخش پاياني خطبه 105.
(2): معناي
"استصبحوا" استفاده از نور و روشنايي فرد روشن ضمير همراه تلاش و كوشش است.چرا كه اولا پيدا كردن چنين انسانهايي سخت است و ثانيا همراه شده و اجازه
تشرف به محضرشان نيز سخت و داراي آداب است و ثالثا اينكه سخن گفتن آنها نيزآداب دارد و يك دفعه همه چيز را نمي گويند بلكه با هر قدم تو در عمل به
حرف مي آيند كه اگر قدم بر نداري، يا همان حرف قبلي را و شهود قبلي را به
تو گويند و نشان مي دهند يا اصلا ديگر چيزي نمي گويند.
(3): البته اين
مطلب واضح است كه غير از انسان و عالم عامل و رباني و به تعبير حضرت متعظ،
هيچكس روشنايي ندارد، چرا كه روشنايي يعني آن اطلاعاتي كه در مغز و فكرت
گذر مي كند و ياد گرفته اي ديده باشي وگرنه دانستن اطلاعات و بر زبان جاري
كردن آنها بي شباهت با سخنگويي يك ربات نيست.
(4): كسي كه ميكروب را
شناخته يعني مسير تكامل را تا خدا طي كرده و موانع را ديده نه اينكه عرفان
نظري خوانده كه معلوم نيست چقدرش عين واقع است و چقدرش نيست، او ميتواند
دست شما را بگيرد و بگويد اينكه مي بيني آلودگي است و تو گمان ميكردي پاكياست، اينكه مي بيني و قبلا خوانده بودي آلودگي است، كمي از آن درست بوده وكمي غلط و ... .
(5): جهالت يعني سفاهت، يعني نميداند و اظهار نظر هم
ميكند و انسان سفيه است كه چنين كاري ميكند. به گمانش چون پدر است، پس
ميداند كه خير دنيا و آخرت فرزندش در چيست، چون معلم رياضي او است پس
مشاور در امور زندگي او هم هست، چون مادر اوست پس خصوصيات همسر آينده او راهم بهتر مي داند، چون رئيس جمهور است، رئيس سبك زندگي مردم هست، نه عزيز
من تو مجري دستورات خدا بايد باشي، چون عضو شوراي شهر است پس مصوبات او
يعني شرع و دين خدا، در حالي كه بويي از فقه و احكام اقتصادي و فرهنگي و
اجتماعي دين نبرده است و به راحتي مصوبه تصويب مي كند بدون اينكه عقلش به
اين امور قد دهد و ... .
(6): چون برادر بزرگتر است حق دارد بگويد كه
برادر كوچكتر تو سقايم باش، چون مدير است پس بايد سبزي خانه او را هم بگيرند و
تقديم بچههايش كنند، چون ماشينش آنچناني است و كتش فلان مارك است و
خانهاش در فلانجاي شهر بقيه را "تو" خطاب كند و با عينك دودي بينيد و ...در حالي كه همه اين امور عين هوي پرستي است.
(7): كسي كه آن جهالتها و
آن هوي پرستيها را دارد، بايد هم بر لبه پرتگاهي باشد كه آنرا نميبيند مگراينكه دست به دامن آن انسان روشن ضمير شود و يا مرگ اين واقعيات را به او
بفهماند.